شابک | 9786003679481 |
موضوع اصلی | ادبیات |
موضوع فرعی | داستان خارجی |
نویسنده | لوئیر فرناندو وریسیمو |
مترجم | محمدرضا امیری |
سال انتشار | 1404 |
نوبت چاپ | 1 |
قطع کتاب | رقعی |
جلد کتاب | شومیز |
تعداد صفحه | 198 |
۲۶۰,۰۰۰ تومان

ارسال رایگان
بالای 1 میلیون

ضمانت اصلات
محصولات اورجینال

پشتیانی 24/7
مشاوره خرید محصول

تحویل فوری
سریع ترین زمان
جاسوسها
اثر لوئیر فرناندو وریسیمو
ترجمهی محمدرضا امیری
قتل، هویت و بازیهای ذهنی در یک رمان غیرقابل پیشبینی
در یک پانسیون قدیمی، مردی به قتل میرسد. اما این فقط آغاز ماجراست.
در جاسوسها، لوئیز فرناندو وریسیمو با نثری طنزآلود و ساختاری پستمدرن، داستانی خلق میکند که در آن مرز میان واقعیت و خیال، نویسنده و شخصیت، و حقیقت و دروغ مدام جابهجا میشود.
راوی داستان، نویسندهایست که درگیر نوشتن رمانی پلیسیست، اما هرچه پیشتر میرود، خودش نیز درگیر معمایی میشود که از کنترلش خارج شده.
دربارهی جاسوسها:
این رمان، تلفیقیست از ژانر جنایی، طنز، و فلسفهی روایت.
شخصیتها عجیباند، فضا وهمآلود است، و روایت مدام از زاویهای تازه بازنویسی میشود.
وریسیمو، با مهارت، خواننده را درگیر بازیای میکند که در آن هیچ چیز قطعی نیست—نه قاتل، نه قربانی، نه حتی نویسنده.
جاسوسها کتابی است در ستایش کتابها. لوئیز فرناندو وریسیمو در این اثر پُرکشش دو داستان را پیش میبرد؛ یکی داستان نویسندهای وازده که به امید انتشار رمانش در یک موسسهی انتشاراتی پرمخاطب اما نهچندان هنری کار میکند؛ و دیگری داستان آریادنه، نویسندهای مرموز که دستنوشتههایش را به دفتر این نشر میفرستد و راوی و دوستانش را درگیر معمای زندگی خود میکند. جاسوسها را میتوان روایتی وارون افسانهی آریادنه و هزارتوی معروفش دانست، که در آن ترکیبی از اسطوره و طنز و رمزوراز دستمایهی اثر شدهاند. و شاید هیچ راه گریزی از این هزارتوی شیطانی و توأمان مضحک وجود نداشته باشد.
دربارهی نویسنده:
لوئیس فرناندو وریسیمو نویسنده برزیلی است. وریسیمو پسر نویسنده برزیلی اریکو وریسیمو است و در دوران کودکی با پدرش در ایالات متحده زندگی می کرد.
چرا باید بخوانیم؟
– چون جاسوسها فقط یک رمان جنایی نیست، بلکه تأملیست بر خودِ نوشتن و روایت
– چون طنز وریسیمو، هوشمندانه و چندلایه است
– چون این کتاب، مخاطب را به چالش میکشد: چه کسی واقعاً جاسوس است؟ و چه کسی قربانیِ داستان؟
برشی از رمان:
حتی اگر جنگ و صلح، روز دوشنبه روی میز من قرار بگیرد، نویسندهی آن را میفرستم تا بهجای نوشتن، پیاز بکارد. سروانتس؟ بیخیال؛ اینکه اصلاً عددی نیست… . فلوبر؟ پروست؟ خواندن آثار هرکدام از این اسامی، باعث خندهی بدون وقفهی من میشود. گراهام گرین؟ بهتر است برود و داروخانهچی شود، شاید در این عرصه به توفیقی دست پیدا کند. دوشنبهها، حتی جان لوکاره هم از زیر تیغ انتقادهای من، راه گریزی نخواهد داشت.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.