شابک | 9786003679184 |
موضوع اصلی | ادبیات |
موضوع فرعی | داستان خارجی |
نویسنده | کارلوس روئیث ثافون |
مترجم | علی صنعوی |
سال انتشار | 1402 |
نوبت چاپ | 1 |
قطع کتاب | رقعی |
جلد کتاب | شومیز |
تعداد صفحه | 208 |
۱۹۸,۰۰۰ تومان
0
نفر در حال مشاهده این محصول هستند!
ارسال رایگان
بالای 1 میلیون
ضمانت اصلات
محصولات اورجینال
پشتیانی 24/7
مشاوره خرید محصول
تحویل فوری
سریع ترین زمان
شهر مه
اثر کارلوس روئیث ثافون
ترجمهی علی صنعوی
خلاصه داستان
کتاب «شهر مِه» شامل یازده داستان است؛ داستانهایی گاه بلند، گاه کوتاه و گاه بسیار کوتاه که کارلوس روئیث ثافون مدتی پیش از مرگ، پساز ویرایش نهایی،آن ها را به ناشر خود سپرده بود. ثافون در این داستانها بار دیگر خواننده را به سفری درون فضاهای مِهگرفته، گوتیک و رازآلود شهر بارسلون در دورههای مختلف تاریخی میبرد؛ از دوران تفتیش عقاید در قرن پانزدهم میلادی گرفته تا دوران زندگی سِروانتِس در قرن شانزدهم و هفدهم و…تا دوران جنگ داخلی اسپانیا در نیمه ی اول قرن بیستم. داستانهایی گاه درآمیخته با فضاها و شخصیت های شناخته شده در مجموعه ی چهارگانهی «گورستان کتابهای فراموششده» و گاه با فضاها و شخصیت هایی کاملاً بیارتباط با آن. اما نقطه ی اشتراک تمامی این داستانها از یک سو همان رازآلودگی و تصاویر سرشار از ابهامیست که برای طرفداران این نویسنده ی فقید نمودی بسیار آشنا دارند و از سوی دیگر همان تأکید همیشگی ثافون بر تیرگی، تباهی، تنهایی و سرشت تلخِ نهفته در اعماق روح بشر که در هر برگی از اوراق داستانهای او رخ مینمایانَد…
دربارهی نویسنده:
کارلوس روییث ثافون نویسندهی اسپانیایی، متولد بارسلون. اولین رمانش را در چهاردهسالگی نوشت و از نوزدهسالگی به یک نویسندهی حرفهای بدل شد. سال 1993 با رمان «شاهزادهی مه» برندهی جایزهی «ادبه» شد و این رمان جلد اول از سهگانهی «مه» بود که ثافون را به نویسندهای جهانی تبدیل کرد. آثار او به بیش از پنجاه زبان ترجمه شدهاند و جوایز متعددی را برایش به ارمغان آوردهاند.
او علاوه بر جلب نظر منتقدان ادبیات، یکی از پرخوانندهترین نویسندههای اسپانیولیزبان است که تقریباً همهی آثارش با تیراژی بالغ بر بیست میلیون نسخه در جهان به فروش رفتهاند. کارلوس روئیث ثافون فیلمنامه هم مینوشت. کارلوس روییث ثافون، 30 خردادماه سال گذشته بهعلت ابتلا به بیماری سرطان در اسپانیا در گذشت.
برشی از این رمان:
… و به این ترتیب، چون روز بیستوسوم ماه آوریل از راه رسید، زندانیهای بند، به داوید مارتین که با چشمانی بسته در میان سایههای گوشهای از سلول خود دراز کشیده بود روی کردند و التماسکنان از او خواستند قصهای برایشان بگوید کهبهواسطهی آن رخوت از وجودشان برود. مارتین در پاسخ به آنها گفت: «پس حالا قصهای برای شما تعریف میکنم.قصهای دربارهی کتابها، گلهای سرخ و اژدها؛ قصهای که با چنین روز خاصی همخوان باشه. اما ورای هرچیز، این قصه، داستانیه دربارهی جهان سایهها و خاکسترهای مرگ که با زمانهی امروز ما همخوانی بیشتری داره…» (بخشهایی گمشده از کتاب زندانی آسمان )
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “شهر مه” لغو پاسخ
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.