۲۴۰,۰۰۰ تومان
شابک | 97863677746 |
موضوع اصلی | ادبیات |
موضوع فرعی | داستان خارجی |
نویسنده | اولگا گروشین |
مترجم | مینا صفار |
سال انتشار | 1401 |
نوبت چاپ | 1 |
قطع کتاب | رقعی |
جلد کتاب | سخت |
تعداد صفحه | 570 |
زندگی رویایی سوخانوف
نوشتهی اولگا گروشین
ترجمهی مینا صفار
زندگی رویایی سوخانوف» کابوسِ مردی است که باید در آن فربهگی مادی و فرهنگیاش را پس بدهد. او نمیداند دورانش سر آمده، همچنان که نمیداند دورانِ هژمونیِ جامعه هنریای که در آن بالیده نیز به آخر رسیده است. این رمان روایتی است از ارتباط سیاست با هنر؛ آنجا که هنر بر سر نعشِ سیاست ایستاده است.
اولگا گروشین نویسنده روسی آمریکایی غرق سنتِ ادبی زادگاهش است. «زندگی رویایی سوخانوف» از حیث شخصیت پردازی و وسواسهای روانشناختیِ کاراکترِ اصلیاش، یادآور داستایوسکی است و آن وقت که ما را برابر اجتماعِ آدمها و محفلهای پر زرق و برق قرار میدهد، توصیف صحنههایی نظیر تولستوی دارد. نحوه روایتِ آیرونیکِ گروشین یادآور گوگول است و زبانِ داستانش گاه ناباکوفوار طنزی گزنده بروز میدهد. بولگاکف را هم نمیتوان از یاد برد؛ خصوصاً وقتی که نویسنده تصاویر سوررئالیستی به دست میدهد.
این کتاب چند پیوست دارد؛ پیوستهای این ترجمه نخست بیوگرافی مختصری است از اولگا گروشین به همراه یک گفتوگو با نویسنده و چند مقاله از جمله «معنابخشی به متن بینازبانی» و «سوررئالیسم به مثابه مضمون در زندگی رویایی سوخانوف»
«زندگی رؤیایی سوخانوف» نوشتهی اولگا گروشین، اولین رمان این نویسندهی روستبار ساکن آمریکا به حساب میآید و این کتاب به زبان انگلیسی نوشته شده و هنوز در روسیه منتشر نشده است. به گفتهی منتقدان، اولگا گروشین در نخستین رمانش در قدوقامت نویسندهای کهنهکار و کارکشته ظاهر شده. در رمان اول این نویسنده میتوان ارجاعهای فراوانی به تاریخ هنر جهان یافت که طبیعتاً با توجه به این نکته که یکی از حوزههای تحصیلش تاریخ هنر است، نکتهی غریبی نیست. در این رمان شاهد روایت آثار بزرگان هنر نقاشی، از دالی گرفته تا روبلوف و شاگال و … هستیم اما داستان در حوزهی ادبیات مختصات جذابتری دارد.
یکی از نکاتی که نمیشود نادیده گرفت ارجاع یا حتی احضار ناباکوف، بولگاکوف، چخوف، داستایوفسکی و … است و در بخشهایی شاید بتوان گفت در طنازی تنهبهتنهی کوندرا میزند اما صدالبته که در کتاب گروشین خبری از شعار نیست؛ با تولستوی مقایسه میشود اما جنس تشبیههای تلخش از او فاصله دارد، با ناباکوف مقایسه میشود اما جنس ضربهها و جهانبینیاش با او از زمین تا آسمان فرق دارد؛ اولگا گروشین را میتوان با بسیاری از نویسندگان مقایسه کرد اما دریافت که او خودش است. همچون تمام نقاشهای داستانش، خواسته کاری ازآنِخود بنویسد و سبک خودش را داشته باشد و فارغ از نتیجهای که برای قهرمانان رقم زده، انگار خودش بهتماممعنا موفق شده است.
به قول دوستی که نخستین خوانندهی این کتاب بود؛ زندگی رؤیایی سوخانوف همچون یک تابلوی نقاشی پرحرف و جذاب است و کتاب کمکم این تصویر را مقابل چشم مخاطب شکل میدهد؛ همچون تابلوهای چند لت که هر طور لتها را روی هم ببنیدید، یک تصویر مجزا را مقابل چمشانتان قرار میدهد اما تنها وقتی کامل باز میشود تصویر کامل و شفاف دیده و درک میشود.
اولگا گروشین متولد ۱۹۷۱ در مسکو است. او سالهای اول مدرسهاش را در پراگ گذراند. سال ۱۹۸۱ به مسکو برگشت و بعدتر در «موزهی هنرهای زیبای پوشکین» تاریخ هنر آموخت و همچنین در «دانشگاه دولتی مسکو» روزنامهنگاری خواند. سال ۱۹۸۹ بورسیهی کامل تحصیل در «دانشگاه اِموری» را دریافت کرد.
او اکنون بهعنوان پژوهشگر و مترجم در «کارتر سنتر» فعالیت میکند. او همچنین در سمت ویراستار در «کتابخانه و مجموعهی تحقیقاتی دامبارتون اوکس» وابسته به دانشگاه هاروارد مشغول به کار است. داستانکوتاههای او در مجلاتی چون پارتیزان ریویو، ماساچوست ریویو، آرت تایمز و کنفروتیشن منتشر شدهاند.
«زندگی رؤیایی سوخانوف» اولین رمان او است. این رمان فینالیست جایزهی اولین رمان «لسآنجلستایمز» و فینالیست جایزهی «اورنج» نوقلمان انگلستان شد.
گروشین که از سال ۲۰۰۲ شهروند آمریکاست، با همسر و پسرش در حومهی واشنگتن دی.سی زندگی میکند. البته او تابعیت روسی خود را هم حفظ کرده است.
بعد از سالها، برای اولینبار بودن در میان چهاردیواری خانهاش آن حس امنیت ثروتمندمآبانهی همیشگیاش را برای او نداشت بلکه باعث میشد ترسازفضاهایبسته گریبانش را بگیرد و احساس درماندگی کند. انگار شخصیتی حاشیهای و کماهمیت در نوعی رمان مینیمالیستی بود و توسط نویسندهای ظالم و بیعاطفه به متن فرستاده شده تا بارها و بارها راهروی میان آشپزخانه و اتاق مطالعه را گز کند. درحالیکه خود سوخانوف بدون اینکه قدرتی داشته باشد که از این پاراگراف نفرتانگیز خارج شود، شاید آرزو داشت بهشکلی جادویی خمیازهکشان از اتاقخوابش به قایق کوچک اجارهای در دریاچهی پارکی عمومی منتقل شود و اولین اشعهی آفتاب گرم تابستانی به صورتش بخورد و دختری که روسری سبز مواجی به سر دارد و گازهای ریزی به بستنی قیفی میزند، بخندد و به چشمان سوخانوف نگاه کند…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.