حسین لعل بذری تاکنون جوایز گوناگونی در جشنواره ادبی برای داستان هایش کسب کرده است. بهار امسال او توانست اولین مجموعه داستان خود را با نام «افتاده بودیم در گردنه حیران» منتشر کند که با استقبال خوبی هم مواجه شد. به همین بهانه با او به گفت و گو نشستیم

 بسیاری از داستان های مجموعه متعلق به ۸ یا شاید ۱۰ سال قبل است. این طولانی شدن زمان نگارش تا انتشار، شما را برای اقبال پس از انتشار نگران نکرد؟
 چند بار در مصاحبه ها و نشست های مختلف درباره این موضوع صحبت کرده ام که خیلی اشتیاقی برای چاپ کتاب نداشتم. دلایل زیادی هم برای آن داشتم. یکی از آنها این است که من از خواندن داستان افراد دیگری که به صورت حرفه ای می نویسند، لذت و بهره می برم. کلا تنفس در فضای ادبیات به قدر کافی حالم را خوش می کند که نخواهم خودم را به در و دیوار بزنم و به هر طریقی کتاب چاپ کنم. شما وقتی یک مسیری را برای خودت تعریف می کنی و بر اساس یک نگرش خاص پیش می روی نباید نگران چیزهایی از این دست باشی. هر وقت زمان مناسب انتشار کتاب پیش بیاید شرایط به شما می گوید الان وقتش است. داستان ها اگر درست نوشته شوند، هر چقدر هم دیر از راه برسند، جای خودشان را پیدا می کنند

میانه دهه ۸۰ را باید اوج اقبال به ادبیات (داستان و شعر) در مشهد بدانیم. چه شد که در دهه ۹۰ وضعیت ادبیات این شهر رو به افول گذاشت و روند این پیشرفت متوقف شد؟

 این سوال را باید افراد دیگری جواب بدهند؛ کسانی که متولی امر فرهنگ و ادبیات در این شهر هستند. در دوره ای که اشاره کردید، خیلی از دوستداران داستان در مشهد کنار همدیگر بودند و یک فعالیت جمعی منسجم داشتند و با پراکنده شدن آنها شرایط هم تغییر کرد. اما همه چیز به نویسندگان و دوستداران ادبیات وابسته نیست. آنها فقط می توانند به جریان ادبی کمک کنند و تصمیم گیرنده نیستند، سیاستگذار هم نیستند. افرادی که در نهادهای مربوطه مسئولیت دارند باید فضای فعالیت را فراهم کنند. نباید شرایط طوری باشد که مثلا اگر من بخواهم با هزینه شخصی یک نشست داستانی در شهر خودم برگزار کنم، به صدجا بروم و سوال جواب شوم و آخرش هم پشت سرم هزارتا حرف و حدیث باشد. ما به عنوان یک گروه نویسنده در حقیقت داریم وظیفه مغفول مسئولان را انجام می دهیم. آنها باید متوجه این مساله باشند و کمک کنند که اتفاق های خوب داستانی در شهر بیفتد

شخصیت های هر کدام از داستان های مجموعه «افتاده بودیم در گردنه حیران» گویش و فرهنگ متفاوت دارند. چرا به سمت گویش های متفاوت رفتید؟

 شخصیت ها و خرده فرهنگ های مستتر در داستان ها از پیرامون ما می آیند. گویش ها و فرهنگ های متفاوت، همان طور که در جهان واقع جذابیت های خاص خودشان را دارند، وقتی در داستان ها می آیند هم یک هارمونی دلنشین ایجاد می کنند. فقط باید حواسمان باشد که در استفاده از آنها افراط نکنیم تا مخاطبمان دلزده نشود

داستان های شما در عین ارائه تصویری سیاه آمیخته با حس مرگ در نهایت به امید و زندگی ختم می شوند. حالا می خواهد قهرمانشان آصف داستان «گوش ماهی» باشد یا شخصیت اول «پر سیاوشان». دلیل آن چیست؟

 دلیلش روشن است. در زندگی ما وقتی یک اتفاق ناگوار مثل مرگ و فقدان رخ می دهد، ابتدا بسیار غمگین می شویم، نظم و آرامش زندگی مان به هم می ریزد و همه چیز برایمان تاریک می شود. اما بعد از یک مدت به زندگی برمی گردیم، یعنی ناگزیریم که برگردیم. من نمی توانم در داستان هایم از مرگ بگویم و از امید به زندگی نگویم و اگر نگویم، قانون زندگی را نادیده گرفته ام؛ جفا کرده ام

 از بین داستان ها کدامشان را بیشتر دوست دارید؟
 این که من کدام داستان را از مجموعه ام بیشتر دوست دارم پاسخ روشنی ندارد چون از بین تا را بهتر دیده ام که ۱۲ همه داستان هایم این برای انتشار انتخاب کرده ام. هر کدام از کارها را به جهتی دوست داشته ام؛ یکی را به خاطر فرم و ساختار، یکی را به لحاظ ارتباط عاطفی با قصه، بعضی را به خاطر شخصیت ها و… الان اگر یک داستان را بگویم، آنهای دیگر از من دلگیر می شوند

 چه چیزی می تواند برای نویسنده انگیزه نوشتن داستان باشد؟
 طبیعتا یکی از انگیزه های نوشتن، خوانده و دیده شدن است، این که جهان داستانی ای را که خلق کرده ای با دیگران به اشتراک بگذاری. ما می نویسیم تا توسط کلمات راه های تازه ای  گو پیدا کنیم، تا تنهایی ها و برای گفت و رویاهایمان را با بقیه قسمت کنیم

 در مسیر چاپ کتاب با چه مشکلاتی مواجه بودید؟ منظورم این است که امروزه اکثرا تازه واردها به دنیای شعر و داستان از نبود امکان انتشار آثارشان سخن به میان می آروند؟ نظر شما چیست؟
 من شاید خوش اقبال بودم که دوست نازنینی از اول برای چاپ مشاوره درست داد و بعد هم نشر نیماژ و شخص حسن محمودی – که از نویسنده های خوب و دلسوز است – بسیار کمک کردند تا کتاب در کمترین زمان ممکن منتشر شود و به نمایشگاه کتاب امسال برسد. البته این خوش اقبالی راحت به دست نیامده، من سال هاست که می نویسم، تقریبا با خیلی از نویسنده های کشور ارتباط دارم، نشست ها و کارگاه های داستانی داشته ام و در جشنواره های مختلف شرکت کرده ام. همه اینها موقع انتشار کتاب به کمکم آمدند تا آن دردسرهای مرسوم کتاب اولی ها را نداشته باشم. بعضی از دوستان انتظار دارند بدون هیچ تجربه و فعالیتی همه راه ها برای انتشار کتابشان هموار شود. خب، این امکان پذیر نیست. باید برای به دست آوردن یک جایگاه درست زحمت کشید و تلاش کرد

 برنامه هایتان برای آینده چیست؟
با توجه به استقبال خوب از کتاب اولم باید یک مقدار با تامل بیشتر کار کنم. البته لزوما برنامه ام چاپ کتاب نیست. بهره مندی بیشتر از فضاهای داستانی دیگران، آمد و شد با دیگر نویسندگان و… هم می تواند جزو برنامه ها باشد

منبع: همشهری خراسان رضوی

1 نظر

  1. […] امید است. جایزه ادبی مشهد سنگِ بزرگی‌است از آن رو که حسین لعل‌بذری در مصاحبه‌ای اعلام کرده نیت دارد با بسترسازی بر […]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ناحیه کاربری